فرشته ی کوچولوی ما ، نورا جان
دخترک پاییزی من ، نورا جان ،چند دقیقه ای بعد از ساعت نه صبح چهارشنبه بیستم آبان هزار و سیصد و نود و چهار ، پا به دنیای ما گذاشت دخترک تپلی و نرم و پنبه ای ، کوچولوی سه کیلو و هشتصد گرمی با پنجاه سانت قد بعد از یه بارداری سخت و گریه دار! شیرین ترین پاداش خدا بود به من تو حین سزارین شرایط بسیاربد بود ، درد ، نفس تنگی و بغض ... دنیا روی قفسه سینم سنگینی میکرد..خدایا یعنی سالمه؟ یعنی حالش خوبه؟ و صدای گریه ش به هوا رفت و من فقط میخواستم ببینمش...گفتن چندلحظه صبر کن الان میاریمش این ور با خوشحالی میگفتن وای چقد تپلی و نازه.... و بلخره نشونم دادن نفس راحتی کشیدم و دیگه همه چیز طعم دیگه ای داشت! شیرین بود ! به شیرین...
نویسنده :
مامان
14:35